مدت های مدیدی بود که در سینمای ایران، افراد مذهبی به همراه المان های مذهبی که نشان از تعلق این افراد به یک عقیده به خصوص را نشان میدهد، جزو لایه های فرودست جامعه نشان داده میشدند. هرجا که می نگریستی در میان فقر، و تاریکی، پای یک چادر و یک مرد ریش دار در میان بود.
البته نمی توان این را دور از واقعیت دانست، زیرا که تاریخ این کشور همواره تحت تاثیر ظلمه قرار داشته است و قشر مذهبی تحت فشار و بی توجهی این ظلمه قرار داشته اند. شرط ورود به بالادست جامعه دهایی دین بوده و به ناچار قشر مذهبی بین 2 راهی دین و دنیا، دین را انتخاب میکردند و این تصاویر به جامانده از این عقبه ی تاریخی است.
البته بماند که بخش زیادی از نمایش این حقیقت تاریخی، نه برای نشان دادن واقعیت و رهایی این طبقه ی اجتماعی از مشکلات بلکه برای ابراز و بیان تحقیری مضاعف بوده است.
چرخ گردون چرخ ها زده است و دنیا با تمام ابزارها و ادواتش به سان یک منظومه ای از مایحتاج به سمت انسان آمده است. در طول تاریخ هیچ گاه دنیا به این وسعت و رنگارنگی خود را بر بشر عرضه نکرده است.
بشر در مقابل این رویارویی واکنش های مختلفی نشان داده است. عده ای چشم از آسمون بریدند و در دنیا شیرجه زدند. عده ای پای پس کشیدند که گردابی چنین هایل بس خطرناک است.
اما عده ای، که نه جرات کنار گذاشتن دین را داشتند و نه میتوانستند شیرینی دنیا را فراموش کنند، پای در عرصه گذاشتند و تمامی عقده ها و کمبود های تاریخی طبقاتی خود را با تنعم از دنیا با شعاد بروز و ابدی بودن دین جبران کردند.
کم کم در جامعه ی دین مداران این زمزمه شنیده شد که "تا کی مذهبی ها به قشر ضعیف معرفی شوند. مردم باید بدانند مذهب تناقضی استفاده از دنیا ندارد" و شروع کردند به جمع کردن و مصرف نمودن.
اینان به این نکته توجه نکردند که این جمله نیز خود خدعه ی شیطانی است که در ردای چادر و عبا وارد جمع ما شده و نفس تعفن آورش را بر گردنهای ما می زند.
اینان شروع کردند به بالا کشیدن خودشان. زندگی های چنانی و چنانی رواج پیدا کرد. مذهبی ها مسابقه ای درون گفتمانی ترتیب دادند برای تنعم بیشتر از دنیا.
سریال پدر که این روز ها از صدا و سیمای تلویزیون جمهوری اسلامی پخش میشود نمود پاسخ و الگوسازی اشتباهی از این فشار تاریخی است.
خانواده ای به شدت متمول که از سر و روی زندگی آنها خرج های گزاف و اشرافی می ریزد، در عین اینکه مرد خانواده همواره پایش در مسجد است و خانم خانواده چادری به سر دارد، به سان مامورین گشت ارشاد و البته با یک آرایش همواره غلیظ و دیگران را به ذکر و یاد خدا دعوت میکند.
به راحتی میتوان به جای شخصیت هایی از فیلم که مذهبی هستند، اشخاص لامذهب قرار داد و هیچ مشکلی در ساختار فیلم پیش نمی آید.
اینان خود را به خواب زدند و دنیا هر روز برایشان برنامه ای تازه ترتیب میدهد. روز از نو بازی از نو
دنیا همان گل بدبو و لزجی است که حتی اگر دستت به آن آلوده نشود، بویش هوایت را عوض میکند.
آیا ایندو جمع میشوند ؟ وقتی دور و برت پر باشد از جذابیت های دنیا، چه کسی میتواند ادعا کند که قبله ی آمال قلبش تغییر نمیکند ؟
اصلا آیا میتوان فردی را پیدا کرد که دنیا را گذرگاه و پلی برای رسیدن به آخرت بداند ولی دنیایش را آنچنان بسازد که گویی هزاران سال خواهد زیست.
میدان مسابقه را اشتباه گرفتیم. در زمین شیطان بازی میکنیم. از اول نیز قرارمان بر این نبود که هرکه بامش بیش برفش بیشتر.
با روکشی از دین، مسابقه را از "فسارعول الی مغفره من ربکم" به "فسارعوا الی الدنیا" تغییر دادیم.
آنجا که خداوند در قرآن کریم خطاب پیامبر اکرم (ص) فرمود : "چشمانت را به اموال کفار مکش" نشان از این است که زندگی دنیایی جذابیت هایی دارد که خداوند پیامبرش را از آنها بر حذر میدارد، ما که جای خود داریم.
باید مراقب بود.
اشرافیت بلا و خوره ی دین است. آن زمانی که تقیدات و موارد مورد توجه در زندگی بشر زیاد شد، کم کم افق نگاهش پر میشود از دنیا و دیگر نمیتوان غروب خورشید دنیا را مشاهده کند. خودش را به تغافل میزند و آخرت را فراموش میکند.
دنیا محل عبور است. دنیا و تمام آنچه در خود دارد، همه و همه برای انسان مومن حکم وسیله ای را دارد که انسان را به آخرت برساند. کار شیطان این است که این وسیله را هدف جلوه دهد و انسان ها را در یک مسابقه ی بی پایان در غرق شدند قرار دهد و خود آن ها را تشویق کند.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.