هنر، دین و تجدد

هنر، دین و تجدد


              

کلیات هنر :

  • هنر قدیم در یک کلام محاکات زیبایی های عالم بوده ولی هنر جدید تولید زیبایی میکند.
  • هنر با زبان ویژه ی خود، عواطف، هیجانات، احساسات اجتماعی را جهت میدهد و برای ایجاد شوق رسیدن به نقطه ای انگیزه سازی میکند و تمایلات و عواطف جمعی را در جهتی معین هدایت میکند.
  • انسان ها دارای 3 حوزه ی اندیشه ای، گرایشی و عملی هستند. اکثر قریب به اتفاق انسان ها به سبب تحت تاثیر واقع شدن در حوزه ی گرایش ها و تمایلات قلبیشان است که دست به کاری میزنند، به سویی حرکت میکنند و قصد جایی را میکنند.
  • هنر هرچند میتواند اندیشه را با خود انتقال دهد ولی اولین لایه ای که مخاطب هنر با آن برخورد میکند، لایه ی احساسات و گرایشی است. یعنی نوک پیکان تیر هنر، قلب انسان را نشانه رفته است و تلاش میکند تا بتواند هیجانات، تمایلات، خواست ها و آرزوهای انسان را تحت تاثیر قرار دهد.
  • مخاطب هنر میتوند یک فرد باشد و یا یک جامعه و یا بشر. بسته به نوع مخاطب هنر به فردی و اجتماعی تقسیم میشود.
  • هنر در حوزه ی حساسیت های انسان، بهجت و لذت اجتماعی می آفریند و آفاق هیجانات انسانی را از افقی به افق دیگر حرکت میدهد.
  • هنر میتواند حساسیت های جامعه را جابجا کند و حساسیت های قدیمی را از بین ببرد و حساسیت های جدیدی را ایجاد کند.
  • رسالت هنر در مقیاس جامعه ایجاد یک هم حسی و هم دلی در نسبت با یک موضوع و یک هدف و تلاش برای تحریک انگیزه های اجتماعی و ایجاد بهجت که در نهایت منجر به تولید اراده ی اجتماعی برای رسیدن به آن هدف میشود است.

هنر فردی و هنر اجتماعی :

  • شاید بتواند هنر را بر اساس تعداد و مقیاس مخاطبینش دسته بندی کرد و یا بر اساس قابلیت شمول جهان بینی پشت سر آن.
  • اگر مقیاس مخاطبین یک هنر تکدانه افراد باشد میتوان این هنر را هنر فردی نامید و طبیعتا در مقابلش هنری که مخاطب خود را ملت ها و جوامع بشری میداند، هنر اجتماعی، زیرا که قصد دارد احساسات جوامع بشری را جهت دهی کند.
  • اگر به اندیشه ی پشتیبان آن هنر و فلسفه ی تاریخی که همه ی آن هنر را تغذیه میکند توجه کنیم نیز میتوانیم هنر را به فردی و اجتماعی دسته بندی کنیم. هنر فردی آن هنری است که اندیشه و فلسفه ی پشتیبانش یک فلسفه ی فردی است به گونه ای که افقی نشان میدهد و میخواهد هیجانات را به آن سو متمرکز کند، یک نقطه ی فردی است و در حد افراد باقی میماند ولی گاهی نگاه میکنیم که فلسفه ی پشتیبانی کننده ی هنر، خودش یک فلسفه ی وسیع و جهان شمول است و تمام زوایای زندگی انسان ها را در بر میگیرد که در اینجا هرآنچه که تولید میکند، که یکی از آنها هنر است، هنر اجتماعی است.
  • در واقع هنری که دعوت به خود کند هنر فردی است و بازگو کننده ی احساسات فردی هنرمند است که ختم به احساسات کلان اجتماعی نمیشود و هنری که از خود فرد شروع شود ولی ختم به یک اندیشه ی کلان اجتماعی میشود را هنر اجتماعی نامید.

تشریح لایه لایه ی ایجاد اثر هنری و روبرو شدن مخاطب و اثر گذاری آن :

  • هنرمند با اتصال قلبی خود با یک جهان بینی، افق هایی را نمیفهمد، بلکه شهود میکند، لذت رسیدن به آن و زندگی در آن افق ها را میچشد و  تلاش میکند این حس ناب خودش را در مرکز یک اثر هنری مخفی نماید و این حس را با لایه های مختلفی پوشانده که این لایه ها موجب استفاده از یک هنر خاص توسط هنرمند برای انتقال آن حس به مخاطب میشود. در واقع هنرمند در ابتد با آن بهجت مواجه میشود و آن را در دل یک اثر هنری قرار میدهد و آن اثر را به مخاطب ارائه میدهد و مخاطب در ابتدا با اثر هنری همانند یک جعبه ی در بسته و یک هدیه مواجه میشود و شروع به بازکردن آن جعبه میکند و پس از باز کردن، با آن لذتی که هنرمدن آن را درک کرده مواجه میشود و اینجا درواقع هم حسی هنرمند و مخاطب پدید می آید.
  • در پس این هم درکی و هم احساسی، مخاطب شوق پیدا میکند و اراده به خرج میدهد تا خود را به آن افق که میتواند هرچیزی باشد برساند.
  • البته میزان ادراک و شوقی که هنرمند در نسبت با آن افقی که شهود کرده است در نسبت به میزان ادراکی که مخاطب به آن رسیده بسته به کیفیت اثر هنری تولید شده دارد.

ارتباط هنر با فلسفه ی تاریخی پشت سر آن :

  • هنرمند ذاکر عالم تاریخی است که در آن تنفس میکند است. هنرمند بر اساس آن عالم تاریخی و جهانی بینی که به آن تعلق دارد، چیزهایی را ارزش و چیزهایی را ضد ارزش، زیبا، و زشت، خیر و شر و همینگونه دسته بندی ها می بیند.
  • هنر هنرمند از جهان بینی که بر اساس آن به عالم مینگرد سرچشمه میگیرد. اینگونه نیست که هنر بدون پشتوانه معنا داشته باشد، هر هنری وابسته و تحت چتر فرهنگی یک جهان بینی در حال تولید است و غیر از این امکان فلسفی ندارد.
  • نفوذ ذاتیات و بنیان های فکری، فرهنگی یک تمدن آنچنان نامرئی و نادیدنی است که انسان ها گمان میکنند، به صورت آزاد و رها مشغول فکر و فعالیت هستند ولی غافل از این هستند که بسیاری از اندیشه ها، جهت گیری ها، زاویه نگاه ها، تشخیص زشتی ها و زیبایی ها، درک حق و باطل ها، همگی از آن چتر تمدنی نشات میگیرد.
  • هنر یکی از ابزارهای توسعه ی هر جهان بینی و تمدن است که ذاتیات آن جهان بینی در دل آن هنر نهفته است و میتوان رد پای آنها را در هر اثر هنری کشف کرد.

هنر دینی :

  • هنر دینی و هنر غیر دینی بر اساس آن فلسفه ی تاریخی و جهان بینی پشت صحنه ای که هنر بر بستر آن رشد میکند و تولید میشود از هم جدا میشوند.
  • عالم تاریخی که در آن خدا به عنوان خالق مورد قبول نیست، انسان با توصیف امانیستی خود، محور عالم است و تمامی ارزش ها حول محور ماده و ماده پرستی تعریف میشود، هنری مختص به خود را ایجاد میکند که کار این هنر، تجمیع احساسات، شوق ها و هیجانات برای پیشبرد هرچه بیشتر این تمدن است. یعنی هنر مدرن تلاش میکند که ملت ها را به سمت دنیاگرایی بیشتر و بسط حداکثری جهان بینی مادی سوق دهد و جبهه ی باطل را رشد و توسعه دهد.
  • جهان بینی که خدا را خالق این جهان میداند و فلسفه ی اخلاق و معیارهای اخلاقی آن از عالم تکوین و ادیان گرفته شده است، جبهه ی حقی را در طول تاریخ به رهبری پیامبران که تلاش میکردند، نسبت دنیا و آخرت انسان ها را تنظیم کنند را قبول دارد و خود را خلیفه ی خدا به شرط رعایت ضوابط دینی و الهی میداند و رسالت وجودی خود در این عالم را گسترش عدل و داد و نجات بشر میداند، هنری معطوف به این جهان بینی از خود تولید میکند. هنری که برخلاف هنر مدرن، حاصل هیجانات و شوق های ایجاد شده اش، منجر به قتل، تجاوز، ظلم، دنیاگرایی و ماده پرستی نمیشود و بلکه برعکس، موجب میشود انسان در این دنیا مومنانه و عارفانه زندگی کند تا به عالم آخرت منقل شود.
  • در اینجا میتوانیم هنر دینی و هنر مذهبی را از هم جدا کنیم. هنر دینی در مقابل هنر ضد دینی است وهنر مذهبی در مقابل هنر های مذاهب دیگر است. یعنی هنر دینی سلب هنر ضد دینی میکند ولی هنر مذهبی سلب اثبات مذهب خود را میکند.
  • ادیان و هرآنچه که از ادیان مختلف به ما رسیده است، در واقع نقش چهارچوب فکری و نظری هنرمند را ایفا میکند و هنرمند ذاکر آن عالم تاریخی و جهان بینی میشود و دعوت به گوشه گوشه ی این عالم تاریخی میکند.

جایگاه صنفی هنرمند و وظیفه ی او در جامعه :

  • در یک جامعه برخی صنف ها وظایف خاصی همانند هدایت و رهبری را به عهده دارند. هنرمند نیز در یک جامعه همچین جایگاه را دارد. هنرمند با توجه به جهان و عالم تاریخی که ذهن او بدان وابسته است و بر اساس آن چهارچوب فکری و قاب و زاویه نگاه، جهان را مینگرد و میفهمد و زیبایی شناسی میکند، افق هایی را به عنوان مطلوب جامعه درک میکند و تلاش میکند تا با تولیدات هنری، هیجانات، شوق ها، احساسات و بهجت هایی را ناظر تغییر از نقطه ی سکون فعلی به آن  نقطه ی مطلوب ایجاد کند.
  • هنرمند راهبر است، راهبری که با ایجاد حس خوب در جامعه در نسبت به یک نقطه ی مطلوب، باعث حرکت در آنها برای رسیدن به آن نقطه میشود.
  • وظیفه ی هنرمند آن است که خطاها، مشکلات، ضعف ها، نقص ها و کمبودهای انسان ها، فرهنگ و جامعه ی خویش را درک کند و بیابد و با تلاش کند برای اصلاح جامعه، گرایش های مردم را به گونه ای تحریک کند که هم از نقطه فعلی خود منزجر شوند و بخواهند که در وضعیت فعلی باقی نمانند و بعد با ایجاد ایجاد حساسیت هایی جدید، آن ها را به سمت موطن و موقف جدید فرهنگی هدایت کند.

 

۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

طلبه ی عصر انقلاب، همه ی هویت خودش را طبق آیه نَفر، پس از اتصال به منبع دین، رجوع به مردم میداند.
اینجا مکانی است برای واگویه های شخصی من که دیگر نمیتوانست درونم باقی بماند و باید گفته میشد و شنیده میشد و خوانده میشد. امیدوارم که بشود.

آخرین مطلب
محبوب ترین مطالب
بایگانی