1.11 عینک نامرئی

1.11 عینک نامرئی


 


 

چند روز پیش مستند«برای یک زندگی معمولی» ساخته آقای جواد شمقدری و آقای محمد دلاوری را دیدم. در این قسمت می خواهم کمی درباره این مستند صحبت کنم.

[آقای دلاوری:«تو این سالا احساس اینکه پاشیم از ایران بریم ،دیگه اینجا جای موندن نیست، خیلی فراگیر شده این پژوهش داره همینُ میگه. پژوهشکده مهاجرت اینُ انجام داده  اما اون قدر این حس فراگیره که به نظر پژوهش هم نمی کردند مثل روز روشن بود. بگذارید یه اعترافی کنم:منم بارها به مهاجرت فکر کردم.منم بارها وقتای کلافگی، ناامیدی،وقتایی که با تمام قوا رفتند روی مخم فکر کردم که پاشَم کل زندگیمُ جمع کنم و برم. این سفر هم یه جورایی بررسی اینه:بذارم برم  یا نه؟!»]

 

در این مستند آقای دلاوری تلاش می‌کنند در سفری که به ترکیه داشتند مقایسه ای بین دو کشور«ترکیه» و«ایران» در حوزه‌های مختلف مثل مسکن، مواد غذایی، خودرو، توریسم و گردشگری و موارد دیگر انجام دهند.

در مستند اتفاق خیلی عجیبی می‌افتد. اتفاق عجیبی که کلِ حالِ مستند را دچار خود کرده است. شما در جای جایِ مختلف این مستند نکات منفی و مثبتی را از کشور ترکیه می بینید.نکات منفی،نکاتی که پر رنگ هستند و تعداد آنها هم کم نیست؛ اما گویا مستند ساز و راوی مستند یک «عینک» مقابل چشم خود دارند و از «زاویه خاصی» به مسئله نگاه می کنند. یک چارچوب فکری خاص که گویی بعضی موارد را در مراوداتشان در کشور ترکیه نمی بینند. برخی چیزها را خیلی بزرگ دیده و از برخی چیزها که کم می‌بینند به راحتی عبور می کنند. تیم سازنده این مستند یک چارچوب فکری دارند که به اعتقاد بنده باید به این چارچوب بپردازیم؛ زیرا یک«چارچوب نامرئی» است که خیلی از ما دچار آن می باشیم و اگر به آن نپردازیم باعث می شود اتفاقات را «وارونه و کاریکاتوری» ببینیم.

درکنار مواردی که در مستند به عنوان «نکات مثبت ترکیه» بیان شده نکاتی وجود دارد که بنده از دل خود مستند درآورده‌ام؛ نکاتی که در خود مستند، نشان داده می شوند و بند قصد دارم چند مورد از آنها را بیان کنم.

 

ابتدای مستند گفته میشود:

  • در کنار فرودگاه ترکیه پارکینگ وسیعی وجود دارد؛ اما سازه آن خراب است و ماشین ها نمی توانند بیشتر از تعداد محدودی در آنجا پارک کنند؛ زیرا ساختمان آن فرو می ریزد.
  •  قیمتهای مسکن در ترکیه توسط املاکی ها تعریف می شود و دلال ها هستند که قیمت گذاری می کنند؛ به همین دلیل ساز و کار مشخصی وجود ندارد.
  •  در یک سال گذشته رشد گرانی در ترکیه 300% است.
  • در طول مستند با یک دختر عرب که در یک مشاور املاک کار می کند آشنا می شویم. او ابتدا محجبه است، با برخوردی خیلی شاد و خوشحال اما وقتی در ادامه سفره دل خود را برای مستندساز باز می‌کند ،بیان می کند: اینجا تحت فشار سنگینی است. هر چقدر حقوق می‌گیرد بلافاصله مصرف می شود و هیچ چیزی برای خودش نمی ماند. در این شرایط حتی نمی تواند به خانواده اش کمکی کند. توسط کارفرمای خودش مورد ظلم قرار می گیرد. مجبور می‌شود که به خاطر مشتریان مسکن پوشش و لباس های خاص را برای جذابیت بیشتر به تن کند؛لذا همیشه دچار یک اضطراب همیشگی هست.
  •  در زلزله ترکیه ۱۵۰ هزار خانه نابود شده است.
  • بنزین در ترکیه لیتری ۵۳,۰۰۰ تومان است که وقتی آقای دلاوری میخواهند در این مستند سفری داشته باشند بابت ۱۰ لیتر بنزین و ۵۰۰ هزار تومان هزینه پرداخت می کنند.
  • در ادامه با یک سرمایه گذار ایرانی آشنا می شویم که یک مشاور خانم دارد. مستند ساز و این خانم وارد گفتگو می شوند. این خانم توصیفی می کنند از شرایط ترکیه و می گویند: در اینجا انسان هایی هستند که حتی پول شیر معمولی هم ندارند، افرادی که جای زندگی ندارند، افرادی که مدام از اعتبارات بانکی خرج می کنند و در نهایت توان پرداخت ندارند برای همین تمام زندگی خود را می بازند.
  •  در جایی از این مستند آقای دلاوری  یک بستنی میخرند که به نقل ایشان، این بستنی به قیمت ۱۰ لیره معادل ۲۸ هزار تومان می باشد اما فروشنده به ما ۸۰ لیره یعنی چیزی حدود ۲۳۰ هزار تومان می فروشد.
  •  در نهایت با فردی آشنا می شویم که با قطع درختان جنگل ها را از بین می برد و به جای آنها ویلا سازی می کند.

اتفاقی که در مورد تمام این نکات منفی که بسیار مهم و وحشتناک هم هستند می‌افتد این است که: مستندساز به راحتی از روی آنها عبور می کند و به آنها نمی پردازد. سوال های دقیقی در مورد این مباحث نمی پرسد و فقط ظواهر جذابی که بخش هایی از ترکیه را گرفته است می بیند و مجذوب همه آنها می شود و در پایان مستند تنها عامل جذابیت کشور ما ایران را دو چیز بیان می کند یک، قیمت بنزین که از ترکیه پایین تر است و دیگری، پدر و مادر که عاملی برای علاقه ما به ایران هستند و هیچ عامل جذابی توسط مستندساز از ایران دیده و بیان نمی شود.

ما می توانیم برای فهم عمیق ترِ مسئله، سوالاتی را در کنار این مستند مطرح می کنیم.

 

آیا فرهنگ وشناخت فرهنگ یک کشور محدود به این است که مثلاً ببینیم کنار ساحل زباله نمی ریزند؟ آیا امکان ندارد مردم یک کشور بنابر این که روی آنها کار نشده ویا توجهی به این مسئله ندارند و کنار ساحل زباله بریزند نکات مثبت و عمیق‌تر و بالاتری داشته باشند؟

 در مستند بسیار به بحث توریسم و گردشگری پرداخته شده وبا ایران مقایسه شدیدی شد. یکی از سوالات که برای بنده وجود دارد این است که ترکیه معروف است به«پاتوق اروپایی ها و افراد مختلف در جهان». این افراد که به ترکیه سفر می کنند چه مقدار و چه میزان فساد اخلاقی ایجاد می کنند؟ چه مقدار مردان، زنان و دختران مردم ترکیه به خاطر مسئله«توریسم» دچار و درگیر این فساد هستند؟ آیا اینکه«فساد اخلاقی» در یک جامعه بالا یا پایین باشدجزء«معیارهای رشد یافتگی» نیست؟ اصلاً پول درآوردن به هر روشی اخلاقی است؟

 در جایی از مستند بستنی فروشی که با رقص مردم را گول میزند و می خنداند و درگیر می کند و در ضمنِ  بازی یک بستنی ۲۸ هزار تومانی را دویست و خورده ای تومان می گیرد، به عنوان افتخار بیان می شودو گفته می‌شود که این کار، کار صحیحی است؛ آیا به هر روش پول درآوردن درست است؟

 میزان تدین و خداباوری مردم که خود را در اتفاقات مختلف نشان می دهد در ترکیه و ایران هر کدام چقدر می باشد چند درصد از مردم ترکیه حاضر هستند به خاطر سیل و زلزله از خود گذشتگی کنند و ازپول، جان مالِ خود کمک کنند و حضوری در میدان حاضر شوند؟

اصلا مردم ترکیه چقدر حاضرند از خود و از استفاده های دنیایی و متاع دنیایی بگذرند تا بتوانند از مظلوم های عالم دفاع کنند؟ آیا بین دفاع از مظلوم و زندگی دنیایی، مردم ترکیه دفاع از مظلوم را انتخاب می کنند یا متاع دنیایی را؟ و در مقابل مردم ایران چگونه هستند؟به چه میزان قواعد دینی در کشور ترکیه جاریست و این سوال بسیار بزرگی است که: آیا مردم ترکیه حاکمیت دین را پذیرفته اند؟

به عنوان سوال آخر اصلا «شرایط» کشور ترکیه و کشور ایران در وضعیت مشابه قرار دارد که ما بدون توجه به آن شرایط«خروجی های نهایی» را باهم «مقایسه» کنیم؟

بنده هیچ وقت منکر ضعف های مدیریتی خودمان نمی شوم؛ اما اگر شما بخواهید مقایسه کنید باید ضعف های مدیریتی و شرایط را با هم ببینید. آیا برای ترکیه هزاران هزار آدم در جهان زندگی می کنند که پول بگیرند تا تمام خلاقیت ها و ایده های خود را برای ضربه زدن به این کشور خرج کنند؟!

 حواسمان باشد! این مستند با یک چارچوب فکری و زاویه نگاه خاصی ارائه می شود و در نهایت راویِ مستند در یک شک و ابهام قرار می گیرد و تنها علتی که تصمیم به مهاجرت نمی گیرد پدرش و حضور پدرش در ایران می باشد.

بدانیم اگر کسی روایتی کرد که این روایت، منتهی به عدم تصمیم شد ولی این روایت را در بستری از روایت دیگری مطرح کرد که آن روایت، همه حاصلش خوب بودن ترکیه، زیبا بودن و پیشرفته بودن ترکیه بود؛پس این شک شما «نتیجه گیری» دارد؛ این شک ،شک نیست، سکوت و ایستایی نیست؛ بلکه مجموع آن به معنی«مهاجرت و ترجیح ترکیه بر ایران» است.

۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

طلبه ی عصر انقلاب، همه ی هویت خودش را طبق آیه نَفر، پس از اتصال به منبع دین، رجوع به مردم میداند.
اینجا مکانی است برای واگویه های شخصی من که دیگر نمیتوانست درونم باقی بماند و باید گفته میشد و شنیده میشد و خوانده میشد. امیدوارم که بشود.

آخرین مطلب
محبوب ترین مطالب
بایگانی