- نظام اندیشه را هیچ گاه برای زیبایی و ویترین نمیخواهیم، بلکه آن را برای استفاده در عمل نیاز داریم.
- در واقع از سر یک نیاز و مشکل و مساله در حوزه ی عمل، اندیشمندان به لزوم وجود چیزی به نام نظام اندیشه پی بردند.
- طرق مختلف اثبات نظام اندیشه :
- تداخلات، تعارضات و مشکلات ایجاد شده در صحنه ی عمل برای اجرای مجموعه گزاره های اندیشه ای
- عقل سلیم، با توجه به حکمت الهی و وجود گزاره های مختلف و متفاوت، ازعان به وجود یک نظام و انسجام بین گزاره های اندیشه ای میکنند.
- عقل سلیم با نگاه به انبوه گزاره های اندیشه ای مختلف و عدم وجود روابطی منظم که در ظاهر روشن نباشد، پی به وجود و لزوم موجود بودن نظامی بین این انبوه گزاره ها میبرد و تلاش میکند این نظام را بسازد.
- کمال گرایی انسان او را دعوت به اتقان در عمل و بروز رفتارهایی متناسب و هماهنگ میکند. رفتارهایی که هرکدام برای خودش دلیلی دارند و این رفتار و عمل در تناقض با دیگر رفتارهای او و کاهنده ی آنها نیست ، بلکه هر کدام از این رفتارها عضوی از یک پازل بزرگ است که وظیفه ای خاص برای تکمیل کردن بخشی از یک نقشه ی کلان را دارد.
- انسانی که دارای اندیشه ای نظام مند نباشد، در حوزه ی عمل متناقض رفتار میکند.
- البته بسیار پیش می آید که افراد متوجه تناقضات رفتاری خودشان نمیشوند و طبیعتا در طول زندگی بر اساس یک نقشه و برنامه زندگی نمیکنند.
- گاهی پیش می آید که افراد بخش هایی از اندیشه خود را از یک نظام اندیشه دریافت میکنند و بخشی دیگر را از نظام های دیگر. مثلا مسلمانی که بخشی از اندیشه اش غربی و بخشی اسلامی است، که در نهایت میتوان گفت این شخص دارای نظام اندیشه ی اسلامی نیست، بلکه دارای اندیشه التقاتی است.
- نقطه ترسناک نداشتن نظام اندیشه و یا داشتن نظام اندیشه التقاتی، بروز رفتارهایی است که این رفتار ها در مواضع حساس، نقشه، پازل و قدرت امام جامعه را میکاهد.
- یکی از ویژگی های تمدن این است که افراد به راحتی نمیتوانند از زیر چتر اندیشه ای و فرهنگی تمدن خارج شوند و تمدن به صورت نامرئی فضای تنفسی انسان را انباشته از مفاد ذاتی خودش میکند و انسان ها حتی بدون آگاهی بر اساس چهارچوب های فکری آن تمدن می اندیشند، رفتار میکنند، قضاوت میکنند و حتی زیبایی را تعریف میکنند، خوب و بد را تشخیص میدهد و در یک کلام چهارچوب اندیشه ای آن تمدن به صورت غیر ارادی تبدیل به نظام اندیشه ای آن فرد تبدیل میشود و حتی فرد متوجه این جانشینی نمیشود و بر اساس آن جهان را میبیند و تصمیم میگیرد و عمل میکند.
- فردی که فاقد نظام اندیشه است، در مواردی نمیتواند رفتارهای فردی که دارای نظام اندیشه است را توجیح کند و درک کند که چرا این رفتارها از آن فرد بروز کرده است ولی فردی که دارای نظام اندیشه است، علت بروز تناقضات رفتاری فرد بدون نظام اندیشه را میابد.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.