همه ی سیستم های آموزشی، روح انسان رو در پیچ و تاپ قواعدشان زخمی میکنند و در نهایت او را خواهند کشت، سیستم هایی که مبتنی اند بر شنیدن جواب هایی برای سوال های نپرسیده شده. سیستم هایی که به جای حکمت، دانش، به جای تعالی، توسعه و به جای knowledge فقط science را آموزش میدهند. خروجی این نوع سیستم ها، افرادی تک بعدی و کاریکاتوری شکل هستند. بخشی از وجودشان باد کرده و دیگر بخش ها ضعیف مانده است. شخصی که دکترای فیزیک دارد ولی از افسرده رنج میبرد،شخصی که متخصص کامپیوتر است ولی در روابط اجتماعی فاجعه آفرین است.طلبه ای در سطوح عالی ولی بی فایده برای اجتماع.
برای رفع این مشکل باید نظام های آموزشی محوریت خود را زندگی انسان و متعالی کردن آن قرار دهند. هر چه غیر از این باشد خیانت به نیروی انسانی است که وارد آن سیستم میشوند.
در دانشگاه، مشاهده کردیم که مثلا برای یک دانشجوی رشته ی کامپیوتر، واحد هایی با عنوان های معارف، تربیت بدنی، کارگاه های فنی و حرفه ای، ادبیات فارسی، فیزیک و غیره قرار داده که باید این دروس را نیز در کنار دیگر دروس تخصصی خودش بگذراند. میبینیم که تلاش شده سیستم جوانب و ابعاد دیگر آدمی را نیز پوشش دهد.
ولی این بلند نظری را در سیستم آموزشی حوزه مشاهده نمیکنیم. محوریت سیستم آموزشی حوزه ،ستونی است بلند به نام علم.
در دانشگاه میتوان حول محور دانشگاه، یک زندگی دانشجویی انجام داد ولی در حوزه نمیتوان حول محور حوزه زندگی طلبگی تشکیل داد. زیرا حوزه فقط و فقط مرجعی است برای تامین نیاز علمی شما.
این عدم جوانب نگری توسط نظام آموزشی و تمرکز بر روی علم، باعث میشود هرچه غیر از علم باشد، کم ارزش جلوه کند و لذا شاهد این هستیم که به مسائلی مثل، خانواده، معیشت، جایگاه اجتماعی و غیره بی توجهی شود. بسیاری از طلاب در این مسایل مشکلاتی دارند ولی چون در این نظام ارزشی، دارای رتبه های پایینی است، کسی در مورد آن حرفی نمیزند در حالی که همگی از آن رنج میبرند.
سیستم های آموزشی، ارزشی برای خلاقیت، شجاعت، اراده، تفکر، پرسشگری، سلامتی روحی و جسمی و در نهایت تعالی انسان قائل نیستند
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.