- وجود یک منظومه منظم و قاعده مند در اندیشه فرد به گونه ای که تناقض و تعارض در میان گزاره های اندیشه ای موجود نباشد. خرده گزاره های اندیشه ای فراوان که باید در یک نظم دقیق و منسجم در کنار هم باشند و علت و دلیل رابطه ها، اندازه و میزان توجه و ارزشمندی و بالا و پایین بودن آنها در نسبت با هم باید کاملا روشن باشند.
- نظام مند بودن و منسجم بودن اندیشه در حوزه ها و حیطه های خرد تا کلان رخ میدهد، یعنی ین اندیشه ی نظام مند به گونه ایست که چه در مقیاس کلان و چه در مقیاس خرد، دارای نظم و نسق روشن و منطقی ای قرار دارند.
- مثلا در حیطه مسائل سیاسی، حکومتی، خانوادگی، اجتماعی، نظامات اجتماعی، حکمت عملی، کیفیت رفتار انسان ها با هم و بسیاری مسایل دیگر، هر کدام از این حیطه ها باید در حوزه ی اندیشه ای دارای نظام و انسجامی درست باشند و در نسبت با هم دارای منطقی روشن باشند. یعنی مثلا مباحث اندیشه سیاسی-اجتماعی مقدم بر خانواده و خانواده مقدم بر قواعد و هنجارهای رفتار فردی انسان است و نظم هرکدام از این حوزه ها باید در یک انسجام کلی با دیگر حوزه ها باشد و کل این حوزه ها همگام، مرتب و منسجم و هم آهنگ باشند.
- حیطه های مختلف اندیشه در نسبت با هم دارای تقدم و تاخر هستند. در یک طرف مبانی اندیشه ای محض قرار دارند و در طرف دیگر عینیت جامعه و به عمل کشیدن آن اندیشه ه. در تمامی این لایه ها باید نظم و نظام وجود داشته باشد. تمام لایه های پایینی نظم و منطق و نسب لایه های بالایی را به ارث میبرند و اگر در لایه های بالایی و پشتیبان، بی نظمی، بی قاعدگی و نامرتبی اندیشه ای وجود داشته باشد، این مساله تا تمام لایه های پایینی اندیشه ای کشیده میشود و در نهایت وارد حوزه امتثال و عمل به آن اندیشه ها میشود و هرچه که به پایین حرکت میکنیم، بی نظمی، هرج و مرج، تعارض و آثار تخریبی اندیشه های پشتیبان بیشتر روشن میشود.
- توجه به لایه ی امتثال، و انسجام فکر و عقاید ناظر به امتثال آنها به گونه ای که این اندیشه ها منجر به اثرگذاری بر روی رفتار نهایی انسان ها بشود و تبدیل به هنجارهای فردی و سیستماتیک شوند، خود یک نوع طرز فکر و یک نوع اندیشه ورزی است. یعنی نظام اندیشه باید ناظر به عمل و ممتد تا عمل باشد.
- اگر نظام اندیشه نداشته باشیم، نمیتوانیم میزان ارزش هرکدام از موارد زیر را در نسبت با هم، تقدم و تاخر آنها، نوع رابطه و روش حل تعارضات آنها را کشف کنیم.
- دنیاگرایی-دنیاگریزی / تلاش برای کسب روزی/ از خود گذشتگی/ جهاد با نفس/ حفظ کرامت نفس / حفظ عزت نفس / تفاوت فقر مذمت شده و فقر فخری/ توکل / تلاش برای آباد کردن دنیا / توسط / جهاد / ایمان و بسیاری موارد دیگر
- باید در اندیشه جایی را برای توجه به پیاده سازی اندیشه ها و توجه به اقتضائات عمل و تزاحم ها و مصلحت ها و تعارض ها و مشکلات سهمگینی که در حوزه عمل رخ میدهد اختصاص داد. که اگر این کار را نکنیم اندیشه ما فقط در حوزه ذهن نظام مند است و البته در اینجا میتوانیم به صراحت بگوییم که اگر اندیشه ناظر به عمل نباشد، نظام صحیح و منظومه ای دقیق و منطقی پیدا نمیکند و به خیال ماست که نظام دارد. چون وقتی که ما به لایه های پایینی یعنی لایه ی عمل و امتثال اندیشه توجه میکنیم، در یک رفت و آمد بین اندیشه و عمل، این نظام اندیشه ویرایش میخورد و اصلاح میشود تا در نهایت به یک نسخه ی پایدار بدون تناقض بین اندیشه و عمل میردش که اگر این اندیشه ناظر به عمل نباشد، این وایرایش ها را نمیبیند و یک اندیشه خام و به زعم و گمان دارنده ی آن، نظام اندیشه خواهد بود.
- این ویژگی هایی که بیان شد، ارتباطی با اسلام و غیر اسلام ندارد، هرفردی بنا بر هر اندیشه ای که دارد، به نظام اندیشه نیازمند است و با نگاه به تمدن غرب این نظام واره بودن اندیشه ها برایمان روشن میشود و مشاهده میکنیم که بر اساس مبانی خودشان یک پیوستار از مبانی اندیشه ای تا تولید نظامات اجتماعی ایجاد کرده اند به گونه ای که مردم در داخل خانه هایش خودشان، بر اساس مبانی اندیشه ای پشتیبان آن تمدن رفتار میکنند و توانستند مبانی اندیشه ای خودشان را تبدیل به فرهنگ عمومی کنند، البته اشکال آنها این است که این نظام اندیشه در لایه ی مبانی منطبق بر تکوین عالم نیست و دارای مبانی نفسانی و شیطانی و برخلاف مبانی الهی است که در حوزه ی عمل هرج و مرج خاص دنیا گرایی و حاصل از فردیت در جامعه را از خود بروز میدهد.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.